تاریخ: ۰۳ مرداد ۱۴۰۲ ، ساعت ۰۰:۰۴
بازدید: ۷۸
کد خبر: ۳۱۱۷۴۱
سرویس خبر : اقتصاد و تجارت

در محضر استاد طبیبیان

‌می‌متالز - اول بار یکی از دانشجویان سال بالایی موسسه نیاوران به من گفت دکتر طبیبیان شخصیتی است که باید محضرش را درک کرد! مشتاق بودم که کلاس ایشان را تجربه کنم. نخستین مواجهه من در کلاس درس نبود، بلکه در جلسه مصاحبه پذیرش موسسه بود. در جلسه، دکتر طبیبیان، دکتر جلالی، دکتر مهریار و شاید آقای روغنی زنجانی بودند.

به گزارش می‌متالز، نظرم را در مورد نرخ ارز پرسیدند. گفتم نظری ندارم، چون مبانی آن را نمی‌دانم و وقتی مبانی چیزی را نمی‌دانم، بهتر است نظر ندهم. وقتی این جمله را گفتم، گل از گل دکتر طبیبیان شکفت و ایشان همراه با دکتر جلالی گفتند آفرین، این روحیه درست است. همین یک کلام موجب شد تا نمره مصاحبه را بیاورم و در مجموع پذیرفته شوم (یادآور می‌شوم در آن زمان پذیرش موسسه غیر از آزمون کتبی، آزمون مصاحبه نیز داشت).

ترم سوم بود که بالاخره انتظار به پایان رسید و شاگردی دکتر طبیبیان را تجربه کردم. دکتر از کتاب پیشرفته مسکالل تدریس می‌کرد؛ ولی خود را در فرمول‌ها بیش از حد درگیر نمی‌کرد و تلاش می‌کرد شهود ناظر بر فرمول‌ها را منتقل کند. گاه وقتی سرکلاس می‌آمد، می‌دیدیم به‌هم ریخته است و با خود مجله یا روزنامه‌ای آورده و از دانشجویان می‌پرسید فلانی، فلان حرف را زده است. نظر شما چیست؟ از ما می‌خواست مبانی اقتصاد خرد را به کار بگیریم تا بتوانیم موضوعات روز اقتصاد ایران و خطا‌های رایج در فضای فکری روز را تشخیص دهیم. به باور من دکتر طبیبیان نمی‌خواست یک‌سری فرمول به ما تدریس کند، بلکه می‌خواست به ما بصیرت اقتصادی (economic insight) منتقل کند و این نکته دقیقا چیزی بود که کلاس ایشان را به «محضر» تبدیل می‌کرد.

هر کس شاگردی ایشان را کرده باشد با پوست و گوشت لمس کرده است که وقتی سخن از فایده یا هزینه می‌شود، تنها هزینه یا فایده پولی مطرح نیست و همه هزینه‌ها و منافع غیرپولی نیز در محاسبه وارد می‌شود. در این صورت دانش اقتصاد دیگر دانشی برای تحلیل معاملات و پدیده‌های اقتصادی نیست، بلکه عینکی است برای نگاه کردن به جامعه و همه پدیده‌های اجتماعی. به همین دلیل دنیا قبل و بعد از گذراندن درس اقتصاد خرد با ایشان متفاوت می‌شد؛ چون نگاه ما به دنیا متفاوت شده بود.

نکته دیگری که در کلاس اقتصاد خرد با عمق زیاد آموزش داده می‌شد، نظریه قیمت بود. به‌جرات می‌گویم بسیاری از افرادی که در سال‌های گذشته دیدگاه‌های اقتصادی مخالف داشتند، در فهم نظریه قیمت و سازوکار بازار ناتوان بودند. برای ما که درک درستی از نظریه قیمت و سازوکار بازار پیدا کرده بودیم، مشخص بود که چرا برخی نمی‌توانند به مسائل درست نگاه کنند؛ زیرا تحصیل دانش اقتصاد تنها به انتقال برخی فرمول‌ها به اذهانشان منجر شده بود؛ بدون اینکه دانش اقتصاد بر نحوه نگرش و تفکر آن‌ها در مورد جهان و سازوکار‌های حاکم بر پویایی‌های آن تاثیر داشته باشد.

قبل از اینکه وارد رشته اقتصاد شوم، احساس کرده بودم که در حوزه علم دین و تبلیغ، شاگردان مرحوم علامه طباطبایی متفاوت از دیگران هستند و شخصیت و نوع نگاه علامه طباطبایی، بر شاگردانش تاثیر فراوان داشته است. مشابه همین قضیه را در کلاس دکتر طبیبیان در اقتصاد خرد و دکتر نیلی در اقتصاد کلان تجربه کردم. هرکس اقتصاد خرد را در محضر دکتر طبیبیان و اقتصاد کلان را در محضر دکتر نیلی می‌گذراند، به‌سرعت احساس می‌کرد که قدرت تشخیص سخنان نادرست، اما جذاب و رایج را از سخنان درست پیدا کرده است. وقتی دوست من برای مقطع عالی به دانشگاه کمبریج رفت، از او سوال کردم که استاد‌های آنجا چطور هستند؟ در پاسخ به من گفت استاد‌های خیلی خوب و باسوادی در آنجا هستند؛ ولی برخلاف دکتر طبیبیان، شهود اقتصادی به دانشجو منتقل نمی‌کنند! بله من و دوستانم این بخت بلند را داشتیم که شاگردی چنین استاد بزرگواری را بکنیم.

از دید ما دانشجویان، دکتر طبیبیان چند ویژگی خاص داشت. ویژگی اول علاقه وافر به کشور بود. دکتر طبیبیان تازه شغلی دانشگاهی در آمریکا یافته بود که انقلاب ایران پیروز می‌شود و بارقه امید برای رفع استبداد و ایجاد نظام سیاسی مطلوب جوانه می‌زند. در اینجاست که دکتر طبیبیان احساس می‌کند وقت آن است که عمر و تخصص خود را صرف آبادانی کشوری کند که اینک امید زیادی به بهبود آن ایجاد شده و بختک استبداد به‌عنوان یک‌مانع برچیده شده است. دکتر طبیبیان عاشقانه به ایران برمی گردد و برای احیای نظم اداری و عقلانی شدن تصمیم‌ها و سیاست‌ها بخش مهمی از بهترین سال‌های عمر خود را صرف می‌کند.

دومین ویژگی دکتر طبیبیان، تلخکامی ایشان بود. واقعیت آن است که بخش بزرگی از وقت و انرژی ایشان صرف تقلا برای متقاعدکردن و جنگیدن با افراد ایدئولوژیک، شعارزده، غیرمنطقی و احساسی شد که اندیشه ها، تفکرات و دیدگاه‌های غیرعقلانی داشتند. اگر آدمی یک‌بار با چنین افرادی روبه‌رو شود، به‌سادگی می‌تواند آن را تحمل کند. اما اگر بخشی از شغل و عمر مفید شما صرف آن شود که بدیهیات را تکرار کنید، به‌تدریج نه‌تن‌ها امید خود به بهبود را از دست می‌دهید و ناامید می‌شوید، بلکه از سیر روزگار تلخکام می‌شوید. دکتر طبیبیان ذهن انباشته از خاطرات تلخ و خطا‌های ذهنی مسوولان از یکسو و روشنفکران/ مسوولان را از سوی دیگر داشت.

در هر گعده و دورهمی که احساس راحتی می‌کرد، یکی از آن خاطرات را مطرح می‌کرد و اگرچه به عمق حماقت‌ها می‌خندید (یا می‌خندد)، ولی این خنده‌ها معمولا از روی تاسف است؛ تاسف از اینکه چطور فرصت‌ها و امکانات کشور به خاطر هیمنه اندیشه‌های غلط تلف شد و چطور کشور سال‌های سال منابع خود را به‌آسانی به هدر داد. همین امر سومین ویژگی ایشان را که بی‌حوصله بودن است موجب می‌شد. ایشان در دهه ۷۰ و خصوصا دهه ۸۰ دیگر حوصله جنگیدن بر سر مفاهیم بدیهی مثل اینکه بهره بانکی باید بالاتر از تورم باشد، سرکوب قیمت‌ها تورم را مهار نمی‌کند، کسری بودجه تورم‌زاست، رشد نقدینگی، تورم ایجاد می‌کند، دولت‌زدگی موجب رشد تولید نمی‌شود و... را نداشت.

به همین دلیل پای خود را از جلسات مختلف دولتی برای تصمیم‌گیری بیرون کشید و ترجیح داد به آموزش و پژوهش بپردازد. به باور من اعتقاد دکتر طبیبیان این بود که دیگر کشش و توانی برای تداوم و تکرار هزارباره حرف‌ها و استدلال‌های بدیهی را ندارد و به جای آن بهتر است دانشجویانی را تربیت کند و به دستگاه حکمرانی بفرستد که آن‌ها توان تازه‌ای برای جنگیدن با خطا‌های انباشته شده در عرصه حکمرانی را داشته باشند.

چهارمین ویژگی ایشان صراحت بود. دکتر طبیبیان به‌تدریج به این باور رسیده بود که بخشی از مشکلات کشور به خاطر رودربایستی و ملاحظه ترجیحات طرف‌های گفتگو و مسائلی از این دست است. به همین دلیل رویکرد اصلاحی خود را بیان علنی و مستقیم و بدون سانسور یا چرخاندن سخن گذاشته بود. طبعا ناکامی در تحقق اهداف و تلخکامی مربوطه و آن بی‌حوصلگی گفته شده کمک می‌کرد تا چنین صراحت لهجه‌ای ایجاد شود. جمع این‌ها موجب می‌شد گاه دکتر طبیبیان در جمع همکاران یا دانشجویان تعارف را کنار گذاشته و صاحبان حرف‌های نادرست، اما جذاب و رایج را به باد ناسزا بگیرد و کسانی را که با حرف‌های قشنگ مردم را به بیراهه می‌کشاندند با الفاظی مثل شارلاتان خطاب کند. به خاطر دارم در اواخر دهه ۷۰ یا اوایل دهه ۸۰ بود که آقای آخوندی، قائم‌مقام صداوسیما بود و دکتر طبیبیان را به جلسه مناظره‌ای با دکتر فرشاد مومنی دعوت کرده بود.

خود دکتر طبیبیان با خنده می‌گفت که دکتر آخوندی پشت صحنه کنار فیلمبردار بود و در گوشی‌ای که در گوش من بود پیوسته از من خواهش می‌کرد که فلانی تو را به خدا پخش زنده است، مبادا فحش و بد و بیراه بگویی. دکتر طبیبیان با خنده می‌گفت فلانی فکر می‌کرد من اینقدر هم کنترل و ملاحظه نمی‌کنم. این ویژگی دکتر طبیبیان نقطه مقابل دکتر نیلی بود که همواره حرص، تاسف و غصه خود نسبت به عمق خطابودن اندیشه‌ها و تصمیمات را در دلش می‌ریخت. به یاد دارم که دکتر نیلی دچار سردرد‌های شدید می‌شد و تشخیص دکتر طبیبیان این بود که این سردرد‌ها به خاطر شدت درونگرایی ایشان است. به همین دلیل به ایشان توصیه می‌کرد هر وقت با انبوه سخنان غلط و بیراه روبه‌رو شدی، به جای غصه خوردن و در درون خود ریختن، کافی است علنا فحش بدهی و خود را خالی کنی.

پنجمین ویژگی ایشان علاقه زیاد به کسب و حفظ برخی مهارت‌های جدید است. زمانی که دانشجو بودیم، برایمان جالب بود که دکتر طبیبیان کدنویسی در اکسل را تمرین می‌کرد و با خود نمی‌گفت که این کار‌ها از سن ما گذشته است. هم‌اکنون نیز شنیدم که دنبال یادگیری ماشینی (machin learning) است. دیگر ویژگی ایشان علاقه به علم و پیشرفت‌های آن و در عین حال مطالعه فلسفه علم است. از زمانی به بعد دکتر طبیبیان تدریس روش تحقیق را برعهده گرفت و در آن عمده وقت را به مرور نظریات فلسفه علم اختصاص داد. این امر نشان می‌داد که ایشان به سطح خوبی از شناخت فلسفه علم رسیده که احساس می‌کرد اینک می‌تواند آن مفاهیم را تدریس کند. دکتر طبیبیان ویژگی دیگری نیز داشت و آن علاقه به شیراز به طور کلی و شهرضا به طور خاص بود. این امر امتیازی برای دانشجویانی محسوب می‌شد که از این منطقه آمده بودند؛ ولی برای من این پیام را داشت که دکتر به اصالت خود بها می‌داد و مثل کسانی نبود که ریشه هایشان را انکار می‌کنند.

از دید من، دکتر طبیبیان شخصیتی است که در مواجهه با هر فردی موضع خود را برحسب درستی یا نادرستی اندیشه، سلامت یا ناپاکی در عملکرد و نهایتا اهل تلاش یا اهل کاهلی و سستی بودن تعریف می‌کند. هیچ فرد روستایی یا شهری، پیر یا جوان، مذهبی یا غیرمذهبی، زن یا مرد در اولین برخورد با دکتر طبیبیان احساس برخورد سوگیرانه نخواهد داشت و دکتر طبیبیان را بیش از هر چیز انسانی سلیم‌النفس خواهد یافت. من و دیگر دانشجویان ایشان، اگرچه در محضرش دانش اقتصاد آموختیم؛ اما ناخودآگاه برای زندگی شخصی نیز توشه‌ها برگرفتیم، چرا که از قدیم به نقل از سهروردی گفته اند: «مَنْ لا یَنفَعُکَ لَحظُهُ لا یَنفَعُکَ لَفظُه»؛ «عالمی که دیدن او انسان را عوض نکند و به حال انسان نافع نباشد، لفظ و سخن او هم اثرگذار نیست» (یعنی کسی که نگاهش آموزنده نباشد، درسش مفید نخواهد بود). برای ما به‌راستی، هم شخصیت و هم کلام دکتر طبیبیان آموزنده بود. خدا به استاد ما خیر کثیر عنایت کند و به ما توفیق عمل به آموخته هایمان را بدهد. آمین.

علی سرزعیم/ معاون اسبق اقتصادی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی

منبع: دنیای اقتصاد

عناوین برگزیده