تاریخ: ۰۱ اسفند ۱۳۹۶ ، ساعت ۱۴:۰۹
بازدید: ۱۷۴
کد خبر: ۱۱۵۵۹
سرویس خبر : اقتصاد و تجارت

شوک‌های ارزی محصول سی سال تشویق به سوداگری

می متالز - ساختارهای تأمین بودجه برای پروژه‌های کلان دولتی در دوران سازندگی به دلیل کمبود منابع یک رویکرد ثابت و قاطع را دنبال می‌کرد، تأمین سرمایه از جیب مردم! تخم لقی آنروز کاشته شد و تبعات آن امروز و با گذشت حدود سه دهه همچنان در فضای اقتصادی کشور ملموس است.
شوک‌های ارزی محصول سی سال تشویق به سوداگری

به گزارش می متالز، شبکه تلفن همراه در کشور چگونه شکل گرفت؟ توسعه خطوط خودرو سازی‌ها از کجا تأمین مالی شد؟ تک نرخی شدن ارز با تکیه بر کدام منابع شکل گرفت؟
با نگاهی کوتاه به روند اجرایی این برنامه‌ها به یک نقطه مشترک می‌رسیم: تحریک بازار سفته بازی جهت کسب درآمد از محصولات این برنامه ها در جهت تأمین مالی.
زمانی که شبکه تلفن همراه در حال شکل گیری بود، شرکت مخابرات اقدام به پیش فروش خطوط آن کرد، خطوطی که با قیمت حدود 500 تا 600 هزار تومان پیش فروش می‌شد و خریدار بعد از مدتی انتظار می‌توانست خط دریافتی را با قیمتی یک تا یک و نیم میلیون تومان در بازار به فروش برساند. نگاهی به روند شکل گرفته در آن روزها به خوبی نشان میدهد پیش خریدهای چند هزار تایی خطوط به عنوان یکی از پرسود ترین سرمایه‌گذاری‌ها بود. یکی یکی از جلوه های تشویق به سوداگری بود.
کمی قبل تر از آن این تجربه در بازار خودرو آزموده شده بود و هنوز هم تداوم دارد، پیش فروش خودرو کسب سود از پیش خرید تا فروش نقد به عنوان یک روند سود آور سرمایه گذاری چنان بازاری را خلق کرد که خود خودروسازان به فکر افتادند چرا ما از این میان سهمی نبریم و شکل گیری باندهای فروش خودرو که تا امروز هم شاهد تداوم فعالیت آنها به اشکال مختلف و بازارسازی‌های آنها هستیم. نمی‌توان انکار کرد سوداگری از نوع خودرویی آن همچنان هم سود آور است.
زمانی که در ابتدای دهه هشتاد بانک مرکزی می‌خواست ارز را تک نرخی کند با ایجاد هیجان در بازار ارز و افزایش ارز مسافری با قیمت‌های کمتر از قیمت هدف به تقاضای مصنوعی بازار ارز فضا را برای تک نرخی شدن ارز در حدود 800 تومان فراهم ساخت؛ امروزه این نوع سوداگری از دامنه دار ترین و وسیع ترین فعالیت‌های غیر مولدیست که ابعاد آن غیر قابل تصور شده است.
البته لازم به ذکر است این نوع تأمین مالی برای اجرای برنامه های کلان در دنیا نیز صورت می‌گیرد ولی نه به شکلی که ما آنرا دنبال کرده ایم، یعنی تشویق به سوداگری. ملموس ترین و منطقی ترین روش‌ها در این نوع تأمین مالی اوراق قرضه و یا ارواق سهام است ولی متاسفانه در سال‌های گذشته به دلیل زمانبری این روش‌های منطقی در بروکراسی سنگین دولتی از یکسو و عدم آموزش درست در کل جامعه نسبت به روش‌های منطقی کسب سود، میانبر پیش فروش مورد استفاده قرار گرفته و تبعات آن امروز غیر قابل مهار شده است.
اگر بخواهیم تبعات منفی این نوع تأمین مالی را دسته بندی کنیم، می توانیم به عناوین زیر اشاره کنیم:


1-  تضعیف سرمایه گذاری در فعالیت‌های مولد اقتصادی دیگر؛

این فعالیت ها مولد هستند، شبکه تلفن همراه و صنعت خودرو اما زمانی که سودهای تا 100 درصدی این فعالیت ها در کوتاه مدت در بازار تزیرق می شود در عمل سیاه چاه هایی خلق می کنند که تمامی نقدینگی به سمت خود مکیده و تعادل نقدینگی را در بازارها بر هم می زنند.


2-  علی رغم آنکه سرمایه جذب شده در فضای مولد سرمایه‌گذاری می‌شود ولی فرایند جذب آن بازارهای غیر مولد حاشیه ای خلق می کنند که مخل توسعه بازارهای مولد می شود.


3-  توقع بازار را از سود منطقی افزایش می‌دهد آنهم با تاکید بر ریسک صفر. در تمامی بازارهای سالم مالی دامنه سود رابطه مستقیمی با ریسک فعالیت ها دارد و این رابطه ضمن ایجاد یک تعادل نقدینگی منطقی در میان بازارها به صاحبان سرمایه تفهیم می کند کسب سود نیاز به نوآوری و خلاقیت است و صرف داشتن نقدینگی به معنی کسب سود کلان و بدون ریسک نیست.


4-  این فرایند جذب نقدینگی اگر چه به صورت نقطه ای فرصت رشد فراهم می‌کند ولی به دلیل تحمیل هزینه به دیگر بخش‌ها قیمت پول را در عرصه کلان اقتصاد افزایش می‌دهد یکی از محرک های رشد تورم هم هست، تورمی که به دنبال آن رشد تولیدی شکل نمی گیرد.
5-  فضای روانی که در پی این نوع عملکرد خلق می‌شود باعث افزایش انتظار روانی از نرخ سود برای تمامی فعالیت‌های اقتصادی آنهم بدون ریسک است.
6-  محدود کردن بازارهای مناسب سرمایه گذاری به چند کالای قابل سفته بازی.


متاسفانه تبعات این اقدامات مقطعی و کوته بینانه که از حدود سی سال گذشته در عرصه های مختلف اقتصادی کشور باز آفرینی می شود فرهنگ سوداگری را میان مردم ترویج کرده و امروز صاحبان نقدینگی حاضر به پذیرش نرخ های سود زیر بیست درصد نیستند و تنها به دنبال فرصت هایی برای کسب سودهای بالای 20 درصد آنهم با نرخ ریسک نزدیک به صفر می روند و این مسئله تنها محدود به یک گروه سفته باز نبوده و به دلیل عدم اطمینانی که در چشم انداز اقتصاد شاهدش هستیم هر فردی که یک میلیون تومان نقدینگی مازاد در اختیار دارد تلاش می کند یا آنرا به طلا نزدیک کند و یا به دلار تبدیل.
ما به مردم آموخته ایم همیشه می توان بدون ریسک، سود کسب کرد و این آموزش غلط یکی از دلایلی است که بازار سرمایه ایران به عنوان یکی از بازارهای پرسود در نوع خود برای جذب نقدینگی همیشه با مشکل جدی مواجه است؛ زیرا فعالیت در بازار سرمایه نیاز به دانش و همزمان پذیرش ریسک دارد.
همین نکته یعنی ترویج سوداگری پرسود بدون ریسک ریشه مشکلات امروز اقتصاد ایران است، مشکلی که هنوز متولیان اقتصاد ایران آنرا نشناخته و از تبعات ان بی خبرند.
زمانی که در تحلیل بازار ارز عنوان می شود که برای مقابله با شوک قیمتی دوباره باید نرخ سود بانکی را بالا ببریم نشان از این بی خبری است.
زمانی که بانک مرکزی برای مقابله با شوک قیمتی امروز ارز به 5 هزار تومان نزدیک شده، چند ماه بعد از کاهش نرخ سود بانکی تازه به فکر انتشار اوراق سپرده ارزی-ریالی با نرخ سود 20 درصد می افتد، ناشی از همین عدم اشراف است.
زمانی که مدیران پولی کشور خودشان بارها به بازار این تضمین را می دهند که نرخ ارز هیچگاه کاهش نخواهد یافت! یعنی سوداگران می توانند بدون نگرانی و بدون ریسک بیش از سپرده گذاری در بانکها از بازار ارز سود کسب کنند، این خود نشان از عدم شناخت ایشان است.
و در نهایت زمانی که مدیران بازار سرمایه به رغم بودجه های کلانی که در اختیار دارند نتوانسته اند مردم را با بازار سرمایه آشتی دهند نشان از بیگانگی ایشان با مسئولیتی است که بر عهده گرفته اند و ناتوانی آنها در درک ابعاد سوداگری ترویج شده است.
واقعیت این است که ما سی سال گذشته به مردم آموخته ایم برای کسب سودهای کلان کافی است کالاها و خدمات دولتی را پیش خرید کنند و برای حفظ دارایی خود در شرایط تورمی نیازی به کار و فعالیت مولد ندارند و بی توجه به آنچه به مردم آموخته ایم؛ امروز کاسه چه کنم دست گرفته ایم که چرا با اندک تلنگری بازار پولی از تعادل خارج می‌شود و یا افراد سودجو می توانند گردش مالی چند ده هزار میلیارد تومانی پیدا کنند!!!
متاسفانه در این سی سال گذشته با همین روش رانت‌های کلانی خلق کرده ایم و به طبقه ای فرصت بالندگی داده ایم که تمام هست و نیست مردم و اقتصاد کشور را تابعی از سوداگری‌های خود می‌دانند و تمامی جریان‌های سیاسی را نیز در همین جهت به بازی می‌گیرند. طبقه ای که زمانی به آقازادگی خود می بالید و امروز به ژن خوب مشهور است و فردا نمی دانم کدام نام را پیدا می کند ولی هر نامی بر آن گذاشته شود کارکردی جز نا امید کردن مردم از فعالیت سالم اقتصادی و اجتماعی ندارند.

عناوین برگزیده
کاش نمی‌دیدمت!
یادداشت علیرضا مخبر دزفولی قائم‌مقام مدیرعامل در امور ستادی و مسوولیت‌های اجتماعی شرکت فولاد خوزستان

کاش نمی‌دیدمت!