تاریخ: ۰۴ خرداد ۱۴۰۰ ، ساعت ۱۷:۳۲
بازدید: ۲۸۳
کد خبر: ۲۱۲۲۳۴
سرویس خبر : معادن و مواد معدنی

«یک حکایت از چندین حکایت معدن»

‌می‌متالز - همه عناوین شغلی وقتی می‌خواهند از سختی شغل خود بگویند، شغلشان را با کار در معدن مقایسه می‌کنند.

به گزارش می‌متالز، این‌گونه که معمولاً جمله‌شان را با این ترجیع بند تکراری شروع می‌کنند که: «این شغل بعد از کار در معدن، دومین شغل پرخطر دنیاست!».
اما منظور از سختی کار در معدن، کدام بخش است؟
هفته اول خردادماه که از سال ۱۳۶۷ بعنوان هفته معدن درکشور ما شناخته می‌شود فرصتی‌است برای پرداختن به این سخت‌ترین شغل دنیا. به این طبقه نجیب!
اینکه کدام بخش از معادن بعنوان سخت‌ترین بخش معرفی می‌شود، قطعاً شامل صاحبان پایتخت نشین این معادن که در «اندرزگو و فرحزادی و وزرا و سمیه» ساکنند نخواهد بود. بی شک مقصود از سخت بودن معادن شامل سهامداری که سالی یک‌بار با ماشین شاسی بلند به معدنش سرکشی می‌کند نیز نمی‌شود. بلکه سختی کار در معدن را با معیار جان باختن کارگران مظلومی باید بررسی کرد که طی دوماه گذشته از سال جدید، سه حادثه دردناک را پشت سر گذاشته اند:
دو کشته در معدن «زغال سنگ طزره دامغان»، دو کشته در «معدن نمک نیشابور» و دو کشته در حادثه‌ای که دیروز در «معدن باجگیران شهرستان کیار» رخ داد و داغی دیگر بر دل خانواده‌های این زحمت‌کشان بی ادعا گذاشت.
طبق اعلام مرکز آمار، معادن ما سالانه ۳۰_۴۰ کشته در اثر حادثه دارند، اما مرکز پژوهش‌های مجلس سال گذشته نتایج تحقیقات خود در معادن را با این جمله اعلام می‌کند که «آمار دقیقی از حوادث معادن موجود نیست!».
این بی خبری در معادن، تنها مختص آمار حوادث آن نیست. اگر کمی دقت کنیم پی خواهیم برد که گویی معادن حریم ممنوعه است و عامدانه قرار است همه چیز در هاله‌ای از بی خبری پیش برود. بطوری که مسئولینِ همیشه آماده‌ی ما نیز که در تمام مناسبت‌ها پیام تبریک و تسلیت صادر می‌کنند و تلویزیون نیز به نحو مقتضی به آن می‌پردازد، نه خبری از انبوه پیام‌های ایشان به مناسبت هفته معدن دیده می‌شود نه پیام تسلیت برای جان باختگان مظلوم این صنعت. گویی اصلاً مناسبتی به این نام وجود ندارد.
هدف از نگارش این سطور بیان آمار معادن نیست ولیکن ضمن ادای دین به تمامی کارگران خاموش معادن، پرداختن به مقدمه‌ای پدیدارشناسانه از آنچه درحاشیه معادن ما می‌گذرد، خالی از لطف نخواهد بود.
شاید بیان این مطلب کمی تلخ باشد، اما تقریبا ۸۳ درصد معادن کشور ما، همجوار مناطق محروم روستایی هستند. حال آنکه ۲۰ درصد از صادرات غیرنفتی ما متعلق به صنایع معدنی است. نسبت اعداد را با محرومیت مناطق اطراف آن‌ها مقایسه کنید.
تلخ‌تر آنکه طبق پژوهش‌های گروه تحقیقاتی شهید خوشنویس، در ایران روستا‌هایی وجود دارند که در کنار معادن بزرگ، اما در فقر مطلق زندگی می‌کنند (تاکید می‌کنم فقر مطلق!).
این پدیده اسف‌بار نیاز به ادله و پژوهش‌های پیچیده ندارد و کافیست هرکس ذره‌ای انصاف داشته باشد بعد از طی مناطق صعب العبور، سری به مناطق معدنی خراسان و کرمان بزند و به معنای واقعی کلمه، «معدن ثروت» را در جوار «معدن فقر» مشاهده کند.
از آنجا که مناطق پیرامونی پروژه‌های معدنی کشور نیز عموماً بکر و از شهر‌های بزرگ دور هستند، فلذا ضمن آنکه متقاضیان شغل در این مناطق فراوانند، فرصت شغلی دیگری هم برای خود متصور نیستند. به همه این موارد، جبر معیشت، ضعف در اطلاع از قانون توسط کارگران، کاهش قدرت چانه زنی کارگران و قانون گریزی صاحبان معادن را اضافه کنید.
همین دلیل کافیست تا با هر شرایطی ولو سخت و طاقت فرسا در این معادن مشغول به کار شوند و صدای این طبقه در دل خاک خفه شود. طبقه مظلومی که خاک آلود می‌شوند تا خاکِ وطن آلوده نباشد و رویشان سیاه می‌شود تا ایران روسیاه نشود!

منبع: روزنامه وطن امروز

عناوین برگزیده